Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-05@17:45:55 GMT

حسام نواب صفوی: به روح پدرم با کسی ارتباط ندارم !

تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۶۵۹۳۹

حسام نواب صفوی: به روح پدرم با کسی ارتباط ندارم !

حسام نواب صفوی بازیگر نام آشنای سینمای ایران به ماجرای خانم سرطانی و ادعاهای او مبنی بر کلاهبرداری از وی واکنش تندی نشان داد.

به گزارش مشرق، مدتی قبل هم زمان با اینکه حسام نواب صفوی بازیگر نام آشنای سینما وتلویزیون ایران و همچنین وکیل پایه یک دادگستری به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان بود خبر تعلیق پروانه وکالتش منتشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسام نواب صفوی درحالی که در بیمارستان بود بیانه ای داد و اعلام کرد ادعاهای خانمی که می گوید من سرطان دارم و آقای بازیگر خانه ام را از چنگم درآورده کذب است و حتما پس از بهبودی کامل پیگیر ماجرا خواهم شد.

حالا حسام نواب صفوی واکنش جدیدی به این ماجرای پرحاشیه نشان داده است و دراین باره اینطور نوشت:

مبارزه با نشر اکاذیب افترا و الفاظ رکیک

هوالعزیز :

کامنت -صفر

فالور -صفر

فالویینگ -صفر

حتی یکی در میان بلاک شدگان هویت نداشت

مگر میشود؟

آنها که پست داشتند فالور و فالوینگ‌ نداشتند

کافیست سرچ بکنید

خرید کامنت به هر تعداد و فحشها و ناسزاها رو خود انتخاب کنید و اینبار از یک خبرنگار معلوم الحال استفاده کنید و خود را به مریضی بزنید و ادای آدمهای سرطانی را در بیاورید و راحت تر از هر کار دیگری تشویش اذهان عمومی بکنید و هرکس را خواستید آزار بدهید .

من قربانی مسلم این داستان شدم .

با کسی که به روح پدرم هیچ ارتباطی نداشتم

طی یازده سال با هجده شکایت که حالا شده نوزده شکایت ، زندگی ام سوخت .

خیلی دلم میخواست ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم ولی این شیاطین هر بار با داستان های مختلف مانع این امر شدند

داستانی باور نکردنی از یازده سال پیش که بیش از سه بار امر مختومه کیفری و شمال ایران را داشتم در تمام دادگاهها آنها را شکست دادم ولی به تقاضای نهادی که از من کینه داشت به قصد انتقامجوئی از من با ورود خبرنگاری معلوم الحال و افشای دروغین پرونده قضیه به نوع دیگری برای عموم مردم نشان داده شد

پرونده مثل شب سیاه خبرنگار معلوم الحال

بر اساس دیالوگی که دو بار در اداره آگاهی تهران بزرگ گفته شد صدا صدای نواب صفوی نیست .

و با اصرار فراوان به آگاهی دیگری فرستاده شد .

که از من هیچگونه صوت و صدایی در شرایط آزمایشگاهی تشخیص صدا اخذ نشد و کارمند آن نهاد ذکر کرد به نظر میرسد صدای آقای نواب صفوی است

حتی مردم عادی میدانند صدا ادله نیست

در ثانی نظریه کارشناسی باید دقیق و قطعی باشد

اصلا در کتاب کارشناسان ، ما کارشناس صدا نداریم.

آن کارشناس حداقل باید لیسانس موسیقی باشد ، هیچ قاضی نمی تواند با کلمه به نظر می رسد کسی را محکوم کند و حکم صادر کند .

آنها رای صادره غلط را به کلاهبرداری ربط دادند .

اگر سابقه مادر و دختر و پسر این خانواده را بخوانید متوجه میشود این بلا را سر چند نفر در آورده اند

و از این راه امرار معاش می کنند .

بنده طی چند سال اخیر چندین معامله ملک انجام داده ام‌.

وقتی شخصی در دفتر خانه می نویسد : کلیه ثمن و بهای معامله دریافت گردید و امضا می کند ثبت با سند برابر است مبایعه نامه باطل میشود

و در هیچ جایی از قانون نوشته نشده رسید یا نوشته ای باید بین طرفین رد و بدل شود

چون‌ روی سند عادی هزاران بازی میشود در آورد

اگر قرار باشد بعد از چند سال یکی بگوید اغفال شدم ، تب شدید داشتم ، معامله را به هم بزنید ؛ هیچکس صاحب خانه نخواهد شد .

مرا متهم‌ کردند کلاهبرداری از یک آپارتمان ۶۲ متری در محمود آباد

اگر میخواستم از اینکارها بکنم وکیل نمیشدم

یاد این ضرب المثل افتادم : حرام خواری ، آن هم شلغم ؟؟؟؟

من اگر میخواستم اختلاس کنم هیچوقت وکیل نمی شدم و احتیاج به ۳لیسانس و یک فوق لیسانس و مدرک نداشتم .

من از پرونده های قتل ریالی دریافت نکردم .

ختم کلام اینکه روباتهایی که فحشهایی رکیک میدهند ملت ایران نیستند

ما بزرگترین تمدن را داریم و دور از تصور است این همه بد خویی و گفتن ناسزا از مردم شریف ایران

اما از ربات های خریداری شده هیچ چیز بعید نیست .

امیدوارم دادستان در این پرونده ورود کند و حقیقت بر همه روشن شود

به این خانواده هم میگویم این کثافتکاری هم باعث نمیشود به شما ریالی باج بدهم حتی اگر اعدام شوم

با دستور باز پرس پرونده های شما را علنی خواهم کرد

و تمام کسانی که شما آنها تلکه کرده اید را باز پرس احضار خواهد کرد.

در مورد آن خبرنگار معلوم الحال باید دادستان تهران جناب آقای القاصی مهر ورود کند

و با مشاهده پرونده های متعدد وی و با شناختی که از ایشان دارم این بساط تلکه گیری اینستاگرامی را برای همیشه جمع خواهد شد .

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا انفجار افغانستان فلسطین بازیگر سینما و تلویزیون حسام نواب صفوی اخبار حوادث حسام نواب صفوی معلوم الحال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۶۵۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

کد خبر 849327 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • شیرین مثل «شکرستان»/ پویانمایی که ۱۸ ساله شد
  • «باغ حاجی» از بیم تخریب تا امید آبادانی
  • ۹۴۰ اثر تاریخی زنجان در فهرست آثار ملی ثبت شده است
  • تاکید بر قرآن محوری و فهم کلام وحی در حج
  • ۴ نفر در ارتباط با پرونده گم‌شدن دختر کلاله‌ای دستگیر شدند
  • اجرای طرح بانو توانا در رشته‌های آبی وشنا درکشور
  • حجازی: خوشحالم که در تیم پدرم حضور دارم
  • تجربه حضور «رویاباف و قاضی» در کانادا/ ماجرای خانم قاضی چیست؟